پرونده ای با موضوع تجاوز به عنف به اینجانب ارجاع شد . در ابتدای امر عنوان اتهامی رابطه ی نامشروع بود و مثل تمامی اینگونه پرونده ها ابتدا در دادسرای مطرح شده بود و بعد به دادگاه امده بود. اخر وقت بود و به علت اهمیت موضوع تحقیقات را شروع کردم .
موضوع از این قرار بود که چند دزد نامحترم آنهم از نوع اتباع خارجی حدود سه سال قبل به عنف وارد منزلی شدند. دستان زن صاحبخانه که تنها در منزل بود را بستند و موتوری که در حیاط پارک بود و مقداری از وسایل منزل را برده بودند. پرونده ای بابت سرقت تشکیل شده بود و متهمین که فرار کرده بودند به صورت غیابی به سرقت محکوم شدند .
بعد از سه سال شاکی پرونده شکایت جدیدی مطرح نموده بود . اینبار همسر صاحبخانه مدعی بود که در روز سرقت و بعد از اینکه سارقین دست و پای ایشان را بسته اند به ایشان تعرض نموده اند و الان که بعد از سه سال متهم اصلی دستگیر شده است؛ شکایت جدید را مطرح نموده اند.
همینجا کمی صبر کنیم و اتفاق افتاده را تحلیل کنیم .
جرمی سه سال قبل واقع شده است. همه ی دلایل از بین رفته است و هیچ دلیلی وجود ندارد . شوهر شاکی پرونده یا از موضوع اطلاع نداشته است یا اگر هم اطلاع داشته است از ترس آبروریزی از بیان آن خودداری نموده است.
الان بعد از سه سال متهم اصلی دستگیر شده است. شاکی این پرونده بعد از سه سال نتوانسته است ماجرا را فراموش کند و حاضر شده است حتی به قیمت طرد و جدایی از شوهرش واقعیت را بیان نماید.
شوهر این زن نیز بر شک و تردید خود فائق آمده است و با تمامی عواقبی که دارد حاضر شده است شکایت کند.
خود را جای قاضی این پرونده بگذارد و سعی کنید بی طرفانه به موضوع رسیدگی کنید.
بگذریم؛
اخر وقت پرونده از دادسرا واصل شد . تحقیقات از شاکی شروع شد. به عادت همیشه با نگاهی روانشناسانه و توجه به زبان بدن شاکی، اظهارات ایشان را شنیدم . از جزییات موضوع پرسیدم و از ایشان سوال کردم که آیا مطمئن است که شخص مورد نظر همین شخص دستگیر شده می باشد؟
با اطمینان گفت که همین شخص است. متهم به داخل فراخوانده شد. مردی قوی هیکل با ظاهری که به قول لمبروزو پدر علم جرم شناسی مجرم ذاتی به نظر می رسید. کمی ترسیده بود و سعی می کرد که بر خود مسلط باشد.
شرح شکایت شاکی و مفاد رای قبلی مبنی بر محکومیت به سرقت و سایر حرف های شاکی برای ایشان قرائت شد و خیلی عادی انکار کرد . سوال و پرسش هم فایده ای نداشت و مدعی بود که ایشان را اشتباهی دستگیر کرده اند .
رای سرقت هم غیابی بود و هنوز امید داشت از آن پرونده هم خلاص شود . نم پس نمی داد و به سوالات جواب درستی نمیداد .
حسب محتویات پرونده بعد از ارتکاب سرقت متواری شده بود و حتی از کشور خارج شده بود. بعدا قاچاقی وارد کشور شده بود و یکی دو سال در شهر دیگری زندگی کرده بود و وقتی احساس کرد آب ها از آسیاب افتاده است به شهر ما برگشته بود؛ غافل از اینکه اتفاقی که برای شاکی افتاده بود قابل فراموشی نبود.
قرار مقتضی صادر شد و متهم برای اینکه با دیگران ارتباط نداشته باشد و راهکار جدیدی به ایشان آموزش ندهند در یگان انتظامی بازداشت شد . فردا تحقیقات ادامه پیدا کرد و تلاش ما برای شنیدن واقعیت از زبان ایشان بی فایده بود.
چون سه سال از زمان وقوع جرم هم گذشته بود ادله ی دیگری در دسترس نبود. نوع اتهامی هم جوری بود که باید پرونده را عدم صلاحیت می زدم و به دادگاه کیفری یک ارسال می نمودم.
می دانستم که صدور قرار عدم صلاحیت منجر به اطاله دادرسی خواهد شد و متهم در مسیر دادگاه بعدی اگر فرار نکند؛ حداقل با توجه به نوع دادگاه و میزان مجازات های قانونی اش، مصمم به انکار خواهد شد.
پرونده با عدم صلاحیت به دادگاه کیفری یک رفت و نهایت متهم نیز در حد رابطه ی نامشروع محکوم شد .
مجازاتی که نه موجب تشفی خاطر شاکی خواهد شد و نه مجرم را از ارتکاب مجدد جرم باز می داشت .
این پرونده برای اجرا به دادسرای ما برگشته بود و اتفاقا در بازرسی قضات معظم دادسرای انتظامی قضات از پرونده هایی بود که به صورت رندومی و شاید با شناسایی قبلی انتخاب شده بود.
وقتی برای ارشاد لازم نزد دادیار محترم انتظامی که در دادگستری ما مستقر شده بودند حاضر شدم؛ نگهداری 24 ساعته ی متهم در مرجع انتظامی و به عبارتی ارجاع پرونده رابطه ی نامشروع به ضابطین را تخلف انتظامی دانست و پدرانه نصیحت کرد که اگر بخواهیم همین را برای شما پرونده می کنیم و قطعا محکومیت انتظامی نصیب شما خواهد شد.
من هم بی محابا گفتم از کاری که کردم پشیمان نیستم و با توجه به نوع جرم و نحوه ی انجام آن و خصوصا اینکه این جرم از سوی یک اتباع خارجی نسبت به ایرانی انجام شده است؛ اگر خودم قاضی پرونده نبودم قطعا به حساب متهم به نحو دیگری می رسیدم . ناباورانه دیدگاه من را تایید کرد و حتی صداقت من را تحسین کرد .
به احتمال زیاد حتی شما هم با خواندن این پرونده حس های مختلفی را تجربه کردید از حفظ حقوق شاکی تا نجات متهمی که نمی دانید واقعا جرمی مرتکب شده است یا نه ؟ از حس شرمی که شاکی احساس کرده است تا حس ترس و دو دلی که شوهر این خانم برای طرح شکایت داشته است و بسیاری حس های دیگر .
سختی کار قضاوت را در همین خاطره ی قضایی کوتاه تصور کنید؛ کمی در قضاوت های خود نسبت به قضات معظم ( که قطعا با موارد عدیده ای از این دست پرونده ها روبرو هستند ) و دستگاه قضایی منصف باشیم.
موفق باشید .
https://t.me/tajrobiatghazayi
اگر شما هم تجربه حقوقی یا داستان مفیدی دارید، خوشحال میشویم با ما به اشتراک بگذارید.
ارسال داستان یا تجربه جدید