پرونده ای با موضوع فریب در ازدواج مطرح شد . حسب محتویات پرونده شاکی مدعی است که همسرش قبلا ازدواج کرده بود ولی در زمان ازدواج این امر را از ایشان پنهان کرده است .
داستان پرونده این بود که پیرمردی مایه دار، برای ایام کهنسالی اش فکر ازدواج مجدد می افتد و با خانم میانسالی که ازدواج سابقش را پنهان کرده است ازدواج می کند .
از ازدواج شاکی و متهم نیز مدت مدیدی گذشته بود و سال ها به خیر و خوشی با هم زندگی کرده بودند .
در جریان محاکمه متوجه شدم که شاکی شخص پیر و فرتوتی است که در بستر بیماری است و کسی که پیگیر شکایت می باشد پسر شاکی می باشد که به نام پدر و با گرفتن وکیل مصرانه سعی در اثبات جرم دارد .
قضاوت کردن در این موارد کمی سخت است .خوب که به موضوع نگاه می کنید بین خوبی و بدی گرفتار می شوید .
انگار قانون، اخلاق را به چالش می کشد .
کاری غیر قانونی که نتیجه ی اخلاقی مفیدی داشت .
از یک طرف قانونی نقض شده و جرمی واقع شده است و در ظاهر و بر فرض قانونگذار نظم جامعه زیر پا گذاشته شده است .
از طرف دیگر پیرمردی فرتوت در نبود؛ و بی مهری فرزندان، سال های خوبی را با ازدواج با متهم تجربه کرده است .
علت اصلی طرح شکایت هم مسائل مالی است؛ نه مبارزه با جرم و اعاده ی نظم جامعه .
درست است که متهم روش غلطی را برگزیده است اما کاری مفید و اخلاقی انجام داده است .
هم اکنون نظمی که در این زندگی ایجاد شده است بخاطر منافع دیگری و با ورود شخص ثالثی بهم میریزد .
در اینجا هر چند وظیفه ی قاضی اجرای قانون است ولی نباید فراموش کند که هنر قاضی و قضاوت در بر پا داشتن و اعاده ی (( نظم فراموش شده )) است . قضاوت بین نظم عمومی و نظم خصوصی و برقراری تعادل بین آنها .
نظمی که از سوی طرفین پرونده فراموش شده است نباید از سوی قاضی نادیده گرفته شود .
چند نکته در این پرونده جلب توجه می کند .
۱ . طرفین با میل خودشان با همدیگر ازدواج کرده اند .
۲ . طرفین مدت ها با خیر و خوشی با هم زندگی کرده اند .
۳ . شاکی شاید شخصا اصراری به پیگیری شکایت نداشته باشد ولی پسرش مصرانه از پدرش می خواهد که این خانم را به سزای عملش برساند .
۴ . علت اختلاف نیز مثل همیشه مسائل مالی و سهم الارث می باشد نه اعاده ی نظم جامعه.
۵ . محتویات پرونده نشان می دهد که متهم پرونده ظاهرا به طمع تصاحب اموال شاکی با ایشان ازدواج کرده است ولی در هر حال، چندین سال با ایشان زندگی کرده و از ایشان پرستاری نیز نموده است .
۶ . طبق معمول شاکی ( یا پسر ایشان ) قصد دارد این پرونده ی کیفری را وجه المصالحه ای برای مسائل مالی قرار دهند . حاشیه ای که بر متن غلبه دارد .
۷ . نظمی در زندگی طرفین حاکم بوده که به هر دلیل در حال فروپاشی است .
این یکی از کوچکترین تعارضات موجود در کار قضایی است .
شما اگر قاضی این پرونده بودید چگونه قضاوت میکردید و بین نظم جامعه و منافع شخصی شاکی و متهم تعادل برقرار میکردید ؟
@tajrobiatghazayi
موفق باشید
موسوی _ رییس سابق شعبه ۱۰۹۹ تهران
https://t.me/tajrobiatghazayi/589
اولین نفری باشید که نظر میدهد
اگر شما هم تجربه حقوقی یا داستان مفیدی دارید، خوشحال میشویم با ما به اشتراک بگذارید.
ارسال داستان یا تجربه جدید